نوشته های این قسمت آرشیو مطالب دریافتی سایت قبلی است که توسط کاربران ارسال گردیده است.
جاهای خالی را با دقت پر کنید!
خدا بعضی وقتها یک کارهای جالبی میکند. حالا منظورم را توضیح میدهم. نظام آموزشی ایران خیلی ناجور است و تقریباً نه دین را درست میکند نه دنیا را. اما چون در ظاهر میخواهد خدایی باشد، خدا بعضی وقتها یک کارهایی این لا به لا میکند. یک مثالش کنکور است. در کنکور همه یاد میگیرند که برای یک هدف پوشالی، خیلی خوب ریاضت بکشند، از لذتهای واقعی بزنند و با تلقین از کاری که میکنند لذت ببرند! اما من با این مثال کاری ندارم الآن. یکی دیگر از کارهای خدا که تازه کشفش کردم این است که سؤال جالبی را در مدرسهها گنجانده است! «جاهای خالی را با دقت پر کنید!» دم خدا گرم. یادم است من همیشه سر «دقت» مشکل داشتم. قضیه از این قرار بود که همیشه یکی دوتا جای خالی را نمیدیدم و بعد که معلم برگه را صحیح میکرد از اعماق وجودم آتش میگرفتم. من که همه را درست نوشته بودم، «چون ندیده بودم» نمرهام کم شده بود. حیف بود واقعاً. این همه اطلاعات که داشتم اینطوری میسوخت. در واقع هیچ وقت کسی نمیفهمید وزن اطلاعاتم سنگین است چون روی ترازو نمیآمد. خلاصه خیلی مشکل داشتم سر این قضیه. دبستان و راهنمایی که گذشت خیلی تمرین کردم برای اینکه خوب ببینم و چیزی را جا نذارم. با یک مشاور حرف میزدم، میگفت باید دوتا کار بکنی. یکی اینکه «عجله نکنی سر امتحان» و یکی دیگه هم اینکه «کلاً زیاد امتحان بدهی» تا دیگر حواست جمع شود. با این دوتا کار خیلی بهتر شدم و موقع کنکور تقریباً دیگر بیدقتی نداشتم.
حالا که صحبت انفاق شد دو آیه به ذهنم آمد که بد نیست با شما در میان بگذارم.
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
آیهی اول میگوید که آقا زندگی مثل مسابقه است! باید بدویید. مثل امتحانهایی که در مدرسه میدادید. زمان دارد میگذرد و هر کس هی باید سعی کند زور بزند جلو بیفتد. نمرهی بیست هم غفران است و بهشتی که بیا و ببین! این طرف که میایستی آن طرفش پیدا نیست از بس که این «دل» عظمت دارد. بعد میگوید که برندگان این مسابقه در واقع متقین هستند! یعنی خود آیه دارد تقلب میدهد که برای امتحان کجاها را باید بلد باشید که نمرهی کامل بگیرید. بعد یکم بیشتر توضیح میدهد. همراه آیه هستید دیگر؟ بعد توضیح میدهد که اینها چه کارهای خاصی برای این مسابقه کردهاند. به همهاش کاری ندارم، اولی را دریابید. میگوید که این برندگان مسابقه در هر شرایطی انفاق میکنند! حالا باید بریم سراغ اینکه ببینیم این انفاق چیست که اینها را در مسابقه جلو انداخته؟ میدانید، مثل رتبههای برتر کنکور که میگویند ما فلان کتاب را خواندیم، اینجا هم قرآن دارد مشاوره میدهد که کدام کتاب را بخوانید. کتاب انفاق را بخوانید تا رتبهی برتر شوید. حالا باید برویم سراغ انفاق.
بهترین جملهای که برای تعریف انفاق پیدا میشود این است، «پر کردن جاهای خالی با دقت!» یعنی آدم ببیند کجا خالی است، کجا یک چیزی میلنگد، برود آنجا را پر کند و بنای جامعه را استحکام ببخشد. حالا یک جا خدا میگوید، لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ، برای بردن مسابقه، برای موفق شدن در امتحان، جاهای خالی را با دقت پر کنید! سؤال ایجاد میشود که با چه پر کنیم؟ خدا جوابش را مستقیم میگوید، مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ، با هرچه در کلاس به شما درس دادیم. با هرچه دارید. نه فقط پول نه فقط محبت. با هرچه به شما دادهایم! اما یک جای سخت کار باقی میماند که قرآن هم مستقیماً جوابش را نداده. این جای سخت چیست؟ این است که «اول باید جاهای خالی را پیدا کنیم.» در واقع قسمتی که نیاز به تمرین زیادتری دارد همین است. وگرنه آدم در مسابقه هرچه در توان دارد را برای برنده شدن میگذارد اما مهم این است که بداند چه چیزی را باید کجا خرج کند! اگر یک بطری آب در دومیدانی دارد، باید بداند کجا این را بنوشد که مسابقه را برنده شود. قسمت سختش همین است. باید «جاهای خالی را پیدا کرد». قضیهای که اول کار تعریف کردم را برای همین گفتم. ما همه خیلی چیزهای خوبی داریم، اما باید در مسابقه در جای درستش به کار ببندیم تا برنده شویم وگرنه الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا فکر میکنیم که خیلی امتحان خوب شده در صورتی که، فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا، بیدقتی ما باعث شده که داشتههایمان وزن و ارزش پیدا نکنند و مسابقه را ببازیم. برای همین است که رهبر میگوید «انفاق کار آدمهای باهوش است»! حالا باید چه کارهایی کرد تا جاهایی خالی را خوب پیدا کنیم؟ دوتا اتفاق باید بیفتد. یکی اینکه «ما جاهای خالی را خوب ببینیم و چشممان عادت کند به پیدا کردنشان» و یکی دیگر هم اینکه «جاهای خالی خوب خودشان را به ما نشان بدهند». تعجب ندارد! جاهای خالی هم یک وظیفه دارند بالاخره. پس تمرینها و دخالتهای ما باید روی این دو اثر بگذارند. برای هر کدام یک کارهایی باید کرد. لیستش خیلی طولانی میشود اگر بخواهیم همه را بنویسیم، بهتر است کم کم ذکرشان کنیم. من یکی که به نظرم مهمتر از همه است را میگویم، بقیه بماند برای بعد. به قول رهبر «مسلمان بودن با مسئول بودن، لازم و ملزوم هم هستند». یعنی یک کسی با تقوا است که زره در مقابل بد بودن داشته باشد و بزند به میدان و بدها را خوب کند، مثل پزشکی که واکسن میزند بعد میرود در یک جمعی که همه مریضند شروع میکند به درمان. تقوا این است. خب، حالا ما یک جامعهی اسلامی داریم که از مسلمانها تشکیل شده. ما مسئول هم هستیم، یعنی برنده شدنمان در مسابقه به این است که به درد این جامعه هم بخوریم. فرض کنید این جامعه یک ساختمان در حال ساخت است. در حال ساخت میگویم چون هیچوقت نشده که جامعه صد در صد مسلمان خالص بشود، یعنی همیشه یک کار بدی در آن اتفاق میفتد. فرض کنید این یک ساختمان در حال ساخت است ولی خب، معلوم است که ساختمان باید چه شکلی بشود. حالا یک جا دیوار کم دارد یک جا پنجره و ... . ما باید اینها را درست کنیم، باید این ساختمان را در حد توان خودمان کامل کنیم تا خالص شود. اما یک سؤال، ما تا نقشه را ندانیم، میتوانیم ساختمان را کامل کنیم؟ جواب مشخص است! خیر! تا وقتی ندانیم این ساختمان باید چه شکلی بشود که نمیشود آن را کامل کنیم. داستان جاهای خالی هم همینطور است. ما برای اینکه درست بفهمیم کجاها جای خالی است و باید پر شود، اول باید بدانیم که «به چه میخواهیم برسیم؟». برای همین به نظرم اولین قدم برای اینکه جاهای خالی را پر کنیم این است که نقشه را خوب بلد باشیم. به زبان اسلامی بگویم. باید حداقل «معرفت» لازم را داشته باشیم. حالا من دانشجو هستم نیازی نیست بروم فقه بخوانم و ببینم احکام چه کم دارند. باید بشینم ببینم پزشکی در جامعهی من چه کارهایی باید بکند و الآن چه چیزهایی کم دارد. این خیلی مهم است. معرفت داشتن، خیلی مهم است. این شد قدم اول. برای معرفت داشتن حالا باید چه کرد؟ طول میکشد، بگذاریم کم کم در موردش صحبت کنیم بهتر است.
معمار
داستان معمارهای این ساختمان هم خیلی جالب است. بعضی وقتها میشد که یک دفعه قسمت بزرگی از ساختمان میریخت. این معمار خودش دست به کار میشد، دانه دانه آجرها را دوباره میذاشت روی هم تا ساختمان سر پا شود. هی دوباره این آجرها تکان میخوردند، ساختمان میریخت، دوباره معمار با صبر دانهها را، ببخشید، آجرها را میذاشت سر جایشان. من و شما آجرهای این ساختمان هستیم. آجر اگر برای ساختن ساختمان استفاده نشود به چه دردی میخورد؟
چقدر عالی بود! ممنون