آخر ماه شعبان است (مناجات با خدا)
«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»
"دعای آخر ماه شعبان و استقبال از ماه رمضان" با نوای حاج میثم مطیعی
«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»
"دعای آخر ماه شعبان و استقبال از ماه رمضان" با نوای حاج میثم مطیعی
در سایه ی لوای تو منزل گزیده ایم
اما چه سود روی تو هرگز ندیده ایم
آقا کجاست جای تو در زندگیمان؟
در عمر خویش بدون تو نفس ها کشیده ایم
از روی معرفت قدمی برنداشتیم
اما بدون معرفت عمری دویده ایم
گاهی همین دعا و فغان ها حجاب ماست
پیله به دور خویش پیاپی تنیده ایم
وقت عمل ز گفته ی خود ساده بگذریم
هرگز عمل نکرده به آنچه شنیده ایم
راضی نشد دل تو از این بندگی ما
آن را که بود باب دل خود گزیده ای
تو رشته ی محبت خود را گره زدی
هرجا که ما زمعصیت آن را بریده ایم
من رشته ی محبت تو پاره کنم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم
بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم
همسایه ایم و خانه ی هم را ندیده ای
بیداری اسلامی، هدف امام حسین علیهالسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بسم اله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمد و آله الطّیبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
«الاسلام بدئه محمدیّ و بقائه حسینیّ»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به خطبهای بود که امام حسین(علیهالسلام) در سال پنجاه و هشت هجری در منا برای گروهی از صحابه و تابعین ایراد فرمودند. عرض کردم كه این خطبه دارای سه بخش بود و حضرت به طور مفصل در آنجا رابطه امامت با ارکان اسلام، حتی توحید را مطرح فرمودند. بخش اوّل فرمایشات ایشان حدود پانزده پرسش از دویست نفر صحابه و هشتصد نفر تابعین بود كه همه پرسشها در مورد فرمایشات و کارهای پیغمبر در ارتباط با مسأله امامت و اهل بیت بود.
در جلسه گذشته مسائلی را عرض کردم که دیگر تکرار نمیکنم، از جمله آن مسایل، مطرح بودن رابطه تنگاتنگ بین شناخت امامت و مسأله دین در معارف ما است. قبل از این که وارد بحثم شوم نکتهای را عرض کنم، بعضیها البته به ذهن من تسامح در تعبیر میکنند.
تفاوت دینداری و دین شناسی
یک بحث در باب مسأله دینداری به نحو سطحی مطرح است نه واقعی،[۱] مثلاً کسی که نماز میخواند و روزه میگیرد و امثال اینها، این آدم متدیّن است. این یک بحث عوامانه است. یک بحث، بحث دین شناسی است. دینداری غیر از دین شناسی است. كسی که مثلاً نماز شب میخواند یا نماز اول وقت به جماعت میخواند یا چه بسا روزههای مستحبی هم میگیرد، حالا او دین شناس هم هست؟ اسلام شناس هم هست یا نه؟ یکی از اموری که در آن خلط شده است و به خصوص در بین افرادی که میخواهند راجع به مسایل دینی حرف بزنند مغالطه میشود، این است که نمیتوانند بین دینداری به آن معنا و دین شناسی، میان مسلمانی و اسلام شناسی تفکیک کنند. چه بسا همین کسی که نماز میخواند و روزه میگیرد، کارهایی کند که خیال میکند اینها از دستورات دینی است ولی اگر ما بخواهیم در متن اسلام بررسی کنیم، میبینیم تمام اینها بدعت است. به تعبیری دینداری سطحی غیر از دین شناسی است، مسلمان سطحی ولو این که عامل هم باشد، غیر از اسلام شناسی است. اینها با هم فرق دارند.
سیاستِ سوق دادن مردم به دینداری ظاهری