اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمّد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و أهل بيته الأَطيبين الأَنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بِهم نَتولّيٰ و مِن أعدائِهم نَتبرّءُ اِلي الله».
«أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اُجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ(عليه الصّلاة و عليه السّلام)».[1]
بحثهاي روز پنجشنبه ما شرح نهج البلاغه علي بن ابيطالب(سلام الله عليه) بود. به عرض شما رسيد آن روزي که مرحوم سيد رضي(رضوان الله تعالي عليه) اين کار را کردند، يک کار بسيار نافع و جامعي بود؛ اما فرصتي که آن بزرگوار بتواند تمام بيانات حضرت را در جاي خود قرار بدهد نداشت. الآن اگر کسي بخواهد نهج البلاغه را شرح کند، با يک دشواري روبهروست. حضرت خطبههاي فراواني دارد و مستحضريد همان طوري که در نوبتهاي قبل به عرض رسيد، اگر کسي بخواهد يک متن علمي را شرح کند، اين دو وسيله دارد: يکي «السِّباق»؛ ديگری «السِّياق». سباق همان است که در کتابهاي اصولي از آن به تبادر ياد ميکنند؛ يعني از اين لفظ چه چيزی فهميده ميشود که «ما ينسبق إلي الذهن». سياق آن است که قبل از اين کلمه چه کلمهاي بود؟ بعد از اين کلمه چه کلمهاي هست؟ در چه سياقي اين سخن صادر شده است؟ نهج البلاغه از آن جهت که تقطيع شده غير علمي است شما بسياري از اين خطبههاي نهج البلاغه را که ببينيد ميبينيد که مرحوم سيد رضي دارد: «من خُطَبِهِ»؛ خطبه دوازده، خطبه سيزده، خطبه چهارده؛ هر کدام از آن سه چهار سطر هستند. نه قبل آن معلوم است، نه بعدش معلوم است. يک خطبه نوراني ده صفحهاي ايشان سه چهار سطرش را نقل ميکند. نه قبل آن معلوم است نه بعدش معلوم. هيچ راهي محقّق ندارد براي شرح نهج البلاغه، مگر به اين کتاب شريف تمام نهج البلاغه مراجعه کند. هر عالم و محقّقي حتماً بايد اين دو تا کتاب را داشته باشد. بعد از قرآن کريم و کتب أربعة و اينها بخواهد از نهج البلاغه سخن بگويد، هيچ چارهاي ندارد مگر اينکه اين کتاب شريف تمام نهج البلاغه در خدمت اين کتاب باشد، اوّلاً؛ و آن هفت هشت جلدي را که مصادر و منابع اين را بازگو کرده است بداند، ثانياً؛ تا بفهمد اين جمله نوراني را حضرت در کدام خطبه گفته؟ در کدام نامه گفته؟ در کدام وصيت گفته؟ قبل آن چيست؟ بعد آن چيست؟ شأن نزول آن چيست؟ فضاي نزول آن چيست؟ و چه کسي اينها را نقل کرد؟